بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان مقاله:
«سرش را با سنگ له کن» تکفیر در مذهب امامیه و برساختِ انحراف در اواخر قرن سوم هجری (نهم میلادی)
“Smash His Head with a Rock”: Imāmic Excommunications and the Production of Deviance in Late Ninth-Century Imāmī Shīʿism
نویسنده (نویسندگان):
ادموند هایس
Edmund Hayes
دانشگاه لیدن، هلند
Leiden University, Netherlands
اکبر باقری، محمّد صادقی، هادی غلامزاده خاکپور
Bagheri, Akbar; Sadeghi, Mohammad; Gholamzadeh, Khakpoor, Hadi
Abstract:
In this article, I study how Imāmī imams ʿAlī al-Hādī (d. 868 CE) and al-Hasan al-ʿAskarī (d. 874 CE) attempted to police boundaries. While their ex-communications have hitherto been treated through the lens of doctrinal discipline, I argue that we should not situate doctrine within practice. Religious leaders like the Imams used the politics of boundaries to meet challenges to their authority. By studying acts of ex-communication we get a more precise sense of where the practical power of the imams lay: their ability to mobilize figures of localized authority in the far-flung communities that recognized the imamate. Such mediatory figures were needed to gain assent for Imamic commands within their networks. Conversely, local actors were also constantly constructing their sense of deviance autonomously. This could conflict with imamic commands or could be confirmed by an imamic imprimatur. The construction of deviance was a multi-polar process.
چکیده:
در این مقاله، به بررسی تلاش امامان شیعه، [امام] علی الهادی [علیهالسلام] (متوفی 254 قمری/868 میلادی) و [امام] حسن عسکری[علیهالسلام] (متوفی 260 قمری/874 میلادی) برای حفاظت از مرزهای این مذهب میپردازم. هرچند تاکنون تکفیرهای صادر شده از سوی این امامان صرفا از منظر اعتقادی تحلیل شدهاند، اما معتقدم نباید صرفا به بعد نظری این تکفیرهای تمرکز کرد. رهبران مذهبی مانند ائمه برای مقابله با چالشهایی که جایگاه و نفوذشان را به خطر میانداخت از سیاستهای حدود شرعی و عقیدتی استفاده میکردند. بررسی احکام تکفیر، فهم دقیقتری از ماهیت قدرت عملی امامان و توانایی آنها در بسیج چهرههای بانفوذ محلی در جوامع دور دستی که امامت ایشان را به رسمیت می شناختند، به دست میدهد. لذا ائمه برای اجرای دستورات خود در میان پیروانشان به چهرههای بانفود نیاز داشتند. در مقابل، کنشگران محلی نیز به طور مستقل و دائماً در حال برساختِ فهمِ خود از انحرافات (کجرویهای) مذهبی بودند. این فهم میتوانست با دستورات ائمه در تضاد باشد یا با تأیید آنها به عنوان مرجع دینی، مورد پذیرش قرار گیرد. در کل برساختِ انحرافات، فرآیندی چندقطبی بود که ائمه، عالمان محلی و سایر کنشگران در آن نقش داشتند.
Keywords: Minorities, social history, hierarchy, Iran, Iraq, authority, Twelvers, Middle Eastern history
کلیدواژهها: اقلیتهای مذهبی، تاریخ اجتماعی، ساختار قدرت، ایران، عراق، اقتدار (مرجعیت)، اثناعشری، تاریخ خاور میانه
*********
این مقاله به فارسی ترجمه شده و در حال بررسی و نقد است. پس از تکمیل پروژه، ترجمه مقاله و نقد آن در دو نشریه علمی ـ تخصصی و علمی پژوهشی منتشر می گردد.
لینک دانلود گزارش هر یک از تحقیقات مذکور در همین صفحه بارگذاری می شود. انشاءالله.
*********